کد مطلب:369998 شنبه 21 اسفند 1395 آمار بازدید:367

70 : واظلّنی فی ذراک ، وجللنی رضاک .
 امام (ع ) و دو خواسته مهم 

در این قطعه از دعای شریف مكارم شیرازی ، حضرت زین العابدین علیه السلام دو خواسته مهم از پیشگاه الهی دارد كه با دو جمله كوتاه ، آن را ادا نموده است . اول : پروردگارا با پوششی كه وابسته به ذات اقدس توست ، بر من سایه افكن . دوم : پروردگارا! تمام وجود مرا با جامعه رضا و خشنودیت بپوشان .

به خواست خداوند، این دو جمله از دعای امام سجاد (ع ) موضوع بحث و سخنرانی امروز است .

الظل الفی ء الحاصل من الحاجز بینك و بین الشمس ایّ شی ء كان . (210)

ظلل سایه ای است كه از وجود چیزی حاصل می شود كه بین تو و آفتاب ، فاصله است ، و آن چیز هر چه باشد، از درخت و دیوار یا خیمه و سقف یا چیزهایی از این قبیل .

ارزش سایه در مناطق گرم 

كسانی كه در مناطق گرمسیر زندگی می كنند، یا در نقاطی هستند كه تابش آفتاب تابستان به سر و صورتشان زننده و ناراحت كننده است ، به خوبی می دانند كه سایه و سایبان تا چه حدّ ارزشمند و مهمّ است . اگر كسی در فصل تابستان در این قبیل مناطق ، پیاده در بیابان بماند و با تابش آفتاب مواجه گردد و به سایه و سایبان دسترسی نداشته باشد، بر اثر اشعّه آفتاب حدّاقل به آفتابزدگی مبتلا می شود و دچار عارضه پوستی می گردد و ممكن است در مواقعی دچار وضعی شود كه حیاتش از دست برود. سایه برای مردم این سرزمینها نعمتی است بسیار بزرگ و رحمتی است توصیف ناشدنی و چون سایه ، حافظ سلامت و بهداشت و مایه تاءمین آسایش و رفاه است ، مردم این سرزمینها پذیرفته اند كه خدمات پر ارج علمی و عملی افراد نافع و مفید را به سایه تشبیه كنند و در مقام دعا، بقا و دوام ظلّشان را از پیشگاه خداوند درخواست نمایند. عرب زبانها درباره كسانی كه وجودشان از جهت خدمت علمی و مالی بسیار نافع است ، می گویند: مذظله ، دام ظله ، ادام اللّه ظله و از این قبیل . فارسی زبانان نیز درباره آنان می گویند: سایه اش مستدام باد، سایه شما از سرما كم نشود، امید است همیشه زیر سایه شما باشیم و از این قبیل .

آنجا كه تابش آفتاب نعمت است 

در بعضی از كشورهای غربی وضع طبیعی به گونه ای نمی بینند. گاهی كه آفتاب ظاهر می شود، حرارتی بسیار مطبوع و دلپذیر دارد. اگر در یكی از روزهای تابستان هوا آفتابی باشد، آن روز مردم جشن دارند و برای آنكه بدنشان از نور خورشید بهره مند شود، بسیاری از افراد كار خود را ترك می گویند، كنار دریا می روند، جامه را از بدن بیرون می آورند، و برهنه روی شنهای كنار دریا می خوابند تا بتوانند از پرتو خورشید استفاده كنند و اگر كسی آنقدر در آفتاب خوابید كه پوستش قهوه ای رنگ شد، بسیار خوشحال است از اینكه توانسته به قدر كافی از خورشید بهره بگیرد و ذخیره بهداشتی برای خود تاءمین نماید. در چنین مملكتی ، اگر یك دانشجوی ایرانی برای تشكّر و قدردانی از استاد خود، جمله خداوند سایه بلند پایه استاد را بر سر من پایدار و مستدام بدارد به زبان خود استاد ترجمه كند و در مقابل او و دیگر دانشجویان اهل همان كشور بخواند، استاد و دانشجویان معنای كلام او را نمی فهمند، بهت زده به وی می نگرند، چه می خواهد بگوید؟ زیرا در نظر آنان سایه افكندن بر سر كسی كه می خواهد آفتاب بگیرد و سلامت خود را تاءمین نماید، نه تنها نعمت و رحمت نیست بلكه مایه محروم ماندن از نعمت نور و مانع تاءمین بهداشت و سلامت اوست . بنابراین ، مردمانی كه در مناطق سرد و ابری جهان زندگی می كنند و در سراسر تابستان آرزوی دیدن چند روز آفتاب را دارند، معنای جمله فارسی خداوند سایه شمار را مستدام بدارد یا جمله عربی ادام اللّه ظلكم را نمی فهمند و نعمت سایه برای مناطق گرمسیر یا جاهایی است كه آفتاب تابستانش سوزان و طاقتفرسات . با توجه به اینكه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و ائمّه معصومین علیه السلام در منطقه گرم متولد شده اند و با در نظر گرفتن این مطلب كه اغلب مسلمانان صدر اسلام موالید مناطق گرم بوده اند و قدر و منزلت سایه را می دانستند، اولیای گرامی اسلام به منظور توجه دادن مسلمانان به اهمیّت پاره ای از امور دینی ، كلمه ظلّ را مورد استفاده قرار داده و آن را در متن كلام خود آورده اند، از آن جمله :

فی الحدیث : الجنة تحت ظلال السیوف . (211)

بهشت زیر سایه شمشیرهاست .

برای آنكه مردم ، ارزش جهاد اسلامی را بفهمند و در انجام این وظیفه خطیر ترغیب شوند، از سایه شمشیر سخن گفته شده و خاطر نشان گردیده است كه بهشت عزت و آزادی در دنیا و بهشت جاودان در عالم آخرت ، زیر سایه شمشیر به دست می آید و مردن با فداكاری و از خودگذشتگی در راه خداوند می توانند به آن نایل گردند.

سایه ماه رمضان 

فی الحدیث انه خطب آخر یوم من شعبان فقال : ایها الناس ! قد اظلكم شهر عظیم . (212)

در حدیث است كه پیشوای اسلام (ص )، روز آخر ماه شعبان خطبه خواند و فرمود: ای مردم ! ماه عظیم بر شما سایه افكنده است .

در این حدیث هم از كلمه ظلّ استفاده شده ، برای آنكه مردن به ارزش این ماه مقدّس واقف گردند و آنطور كه باید و شاید وظایف دینی خود را انجام دهند، این ماه را سایه نعمت و رحمت معرفی نموده و بدین وسیله ، افراد را به وظیفه شناسی تشویق فرموده است .

كلمه ظلّ در احادیث مربوط به آخرت نیز آمده است و اولیای دین مژده داده اند كسانی كه در دنیا به مردم خدمت می كنند و عقده روحی آنان را می گشایند یا در اطاعت پروردگار جدّی و كوشا هستند، در قیامت از سایه رحمت حضرت باری تعالی برخوردار می گردند.

عن النبی صلی اللّه علیه و آله اقل : من اراد ان یظله اللّه فی ظل عرشه یوم لا ظل الا ظله فلینظر معسرا او لیدع له عن حقه . (213)

رسول اكرم (ص ) فرمود: كسی كه می خواهد خداوند او را در سایه عرشش جای دهد، در روزی كه جز سایه او ظلّی نیست ، به مدیون تنگدست خود مهلت دهد یا از طلب خود چشم پوشی نماید.

سایه الهی در قیامت 

عن علی علیه السلام قال : ظل اللّه سبحانه فی الاخرة مبذول بمن اطاعة فی الدنیا. (214)

علی (ع ) فرموده : سایه خداوند سبحان در عالم آخرت برای كسانی است كه او را در دنیا اطاعت نموده و بی قید و شرط، فرمانش را به كار بسته اند.

خلاصه ، سایه از نظر جسمی و روحی ، مادّی و معنوی ، دنیوی و اخروی دارای ابعاد مختلف و هر بُعدی به نوبه خود جالب و شایان ملاحظه است . امام سجاد(ع ) در جمله اول دعای مورد بحث امروز، به پیشگاه الهی عرض می كند:

واظلنی ...

بار الها! مرا در سایه رحمت خود قرار ده .

امام (ع ) و سایه خداوند 

ولی حضرت زین العابدین (ع ) سایه رحمت الهی را به طور مطلق نخواسته ، بلكه آن را با قید مخصوصی درخواست نموده است .

عرض می كند:

واظلنی فی ذراك .

الذری بالفتح كل ما استترت به . (215)

ذری در لغت عرب به هر چیزی گفته می شود كه اشیاء دیگر را به وسیله آن می پوشانی .

پس معنای كلام امام (ع ) چنین می شود: بار الها! مرا در سایه رحمت خود قرار ده ، اما با پوششی كه انتسابش فقط به ذات اقدس تو باشد و بس .

برای آنكه كلام حضرت زین العابدین (ع ) روشن شود، لازم است مقدمه كوتاهی را به عرض شنوندگان محترم برساند. در خلال بحثهای قبل اشاره شد كه خداوند، این عالم را دار وسایل و اسباب قرار داده و فیض باری تعالی از مجاری مقرّر به مردم می رسد. مثلا رازق خداوند است ، امّا فیض رزق باری تعالی از راه كشاورزی به دست می آید. شافی خداوند است ، اما فیض شفای او از راه طبیب و دوا نصیب بیمار می گردد. در قرآن شریف آمده :

انا لننصر رسلنا. (216)

البته ما پیمبران خود را یاری می كنیم .

نصرت الهی بی واسطه و باواسطه 

در این آیه ، خداوند یاری را منتسب به خود نموده ، اما در آیه دیگر رسول گرامی اسلام (ص ) را مخاطب ساخته و فرموده است :

هوالذی ایدك بنصره و بالمؤ منین . (217)

اوست خداوندی كه ترا به نصرت خود و به نصرت مؤ منین تاءیید نموده .

ملاحظه می كنید كه در این آیه قسمتی از فیض نصرت باری تعالی به طور مستقیم شامل حال پیمبر گرامی اسلام (ص ) شده و قسمت دیگر از مجرای یاری و فداكاری اهل ایمان ، نصیب آن حضرت گردیده است . فیض عفو و مغفرت حضرت باری تعالی نیز مانند سایر فیضهای او از مجاری خاصّی نصیب گناهكاران می شود. در دنیا كه دار تكلیف است ، مجاری دست یافتن به عفو الهی توبه است .

گناهكاری كه به خود می آید، از خواب غفلت بیدار می شود، با نیّت خالص و ضمیر پاك به سوی خداوند برمی گردد، و از گناهان خویش در پیشگاه الهی اظهار ندامت و شرمندگی می نماید و خواستار عفوش می گردد، پروردگار مهربان توبه او را می پذیرد و لكه های گناه را از صفحه اعمالش می زداید و آنچنان می شود كه گویی اصلا گناه نكرده است .

عن النبی صلی اللّه علیه و آله قال : لاشفیع انجح من التوبه . (218)

رسول اكرم (ص ) فرموده : هیچ شفیعی برای نجات گناهكاران همانند توبه پیروزمند و موفق نیست .

شفاعت شفعاء در قیامت 

مجرای دوم برای نیل به مغفرت باری تعالی ، شفاعت شفعاء در عرصه قیامت است . كسانی كه در دنیا نتوانسته یا نخواسته اند با توبه ، خویشتن را مشمول عفو الهی نمایند و از فیض مغفرتش برخوردار گردند، ممكن است در قیامت با اذن باری تعالی از شفاعت كسانی كه حق شفاعت دارند بهره مند شوند، به عفو و بخشش خداوند دست یابند، و به عذاب گناهانشان معذّب و مبتلا نگردند.

ظل اللّه یا سایه خداوند یكی از فیضهای بسیار مهم حضرت باری تعالی است . این فیض ممكن است از راه اطاعت و بندگی او به دست آید یا از مجرای خدمت به انسانها و دستگیری از افتادگی و كارهایی نظیر اینها. در واقع وسیله پوشش و عامل ظلّ كارهایی است كه برای خداوند انجام می شود، ولی امام سجاد(ع ) در دعای خود این قبیل ظلّ را كه سایبانش عمل مخلوق مستند به ذات اقدس او باشد و بس . می توان گفت : مصداق درخواست امام زین العابدین (ع ) ظلّی است كه سایبانش رضوان اللّه باشد. رضوان خداوند فقط وابسته به ذات اقدس اوست ؛ رضوان خداوند آنقدر بلند پایه و رفیع است كه قرآن شریف آن را از عالی ترین درجات بهشت و تمام محتویاتش بزرگتر خوانده و فرموده است :

عظمت رضوان الهی 

وعد اللّه المؤ منین والمومنات جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها و مساكن طیبة فی جنات عدن و رضوان من اللّه اكبر ذلك هو الفوز العظیم . (219)

خداوند به مردان و زنان با ایمان بهشت را وعده فرموده كه از زیر درختانش نهرها جاری است و در آن به طور جاودان مستقرّند و در بهشت عدن كه عالی ترین مقام است ، جایگاههایی برای سكونت وجود دارد كه زندگی در آنها بسیار مطبوع و گواراست ، اما خشنودی و رضای حضرت باری تعالی بزرگتر است و این عطایا برای افراد با ایمان پیروزی و موفقیتی است عظیم .

روی عن النبی صلی اللّه علیه و آله انه قال : عدن دار اللّه التی لم ترها عین ولم تخطر علی قلب بشر، لایسكنها غیر ثلاثة : النبیین والصدیقین والشهداء. (220)

از رسول اكرم (ص ) روایت شده كه فرموده : عدن خانه خداوند است ، خانه ای است كه نه چشم آن را دیده و نه به قلب بشر خطور نموده است . در بهشت عدن جز سه گروه سكونت ندارند. پیمبران و صدیقین و شهدا.

امام زین العابدین (ع ) در جمله اول دعای مورد بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض می كند:

واظلنی فی ذراك .

بار الها! مرا در سایه خودت قرار ده . سایه ای كه پوشش آن مستند به ذات اقدس تو باشد.

به شرحی كه توضیح داده شد، بعید نیست گفته شود: امام سجاد(ع ) در این جمله دعا از خداوند می خواهد كه همواره در ظلّ او و در پوشش رضوان ذات اقدسش مستقر باشد.

حضرت علی بن الحسین علیه السلام در جمله دوم دعای مورد بحث امروز عرض می كند:

وجللنی رضاك : بار الها! تمام وجود مرا با جامعه رضا و خشنودیت بپوشان .

معنی جلله در كلام امام (ع ) 

جلله غطاه ، ومنه جلل المطر الارض اذا عمها و طبقها فلم یدع شیئا الا غطی علیه . (221)

جلله یعنی او را پوشاند و بر همین اساس وقتی كه باران ببارد و تمام زمین را فرا گیرد، گفته می شود: جلل المطر، یعنی باران هیچ جای زمین را فروگذار نكرد جز اینكه آنرا پوشاند و فرا گرفت .

اولیای گرامی اسلام در سخنان خود مكرّر كلمه رضا را به كار برده و در دو مقام ، دو معنی از آن اراده فرموده و به پیروان خود توصیه نموده اند. اول آنكه در گفتار و رفتار خود مراقب رضای الهی باشند و برای خشنودی مخلوق ، خدای را به غضب نیاورند.

عن النبی صلی اللّه علیه و آله قال : من طلب رضا مخلوق بسخط الخالق سلط اللّه عزوجل علیه ذلك المخلوق . (222)

رسول اكرم (ص ) فرموده : هر كس رضایت مخلوقی را به سخط باری تعالی طلب نماید، خداوند آن مخلوق را بر وی مسلط خواهد نمود.

دوم آنكه قضای الهی را با رضایت خاطر و حسن قبول تلقی نمایند، خواه بر وفق میلشان باشد یا برخلاف میلشان .

سرآمد طاعت الهی 

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : راءس طاعة اللّه الصبر والرضا عن اللّه فی ما احب العبد او كره . (223)

امام صادق (ع ) فرمود: سرلوحه طاعت باری تعالی صبر و رضای بنده از خداوند است در آن چیزی كه آن را دوست دارد یا نسبت به آن بی رغبت است .

مراقبت در جلب رضای خداوند 

جوارح به اعضایی گفته می شود كه فعالیتشان در اراده و اختیار ماست . كسی كه می خواهد در تمام اعمال ارادی خود طبق راءی باری تعالی قدم بردارد و همچنین می خواهد تمام مقدّرات خداوند را هر چند برخلاف خواسته اوست ، راضی و تسلیم باشد، باید همواره در افكار و اعمال خویش مراقبت نماید و مجاهده كند كه به انحراف گرایش نیابد و برخلاف رضای او نیندیشد و عملی انجام ندهد، و این پیروزی بزرگ نصیب افرادی می شود كه خود در این كار تصمیم قاطع دارند و از خداوند نیز درخواست توفیق می نمایند. حضرت علی بن الحسین علیه السلام ، آن بنده مطیع خدا و رسول (ص )، برای نیل به این هدف مقدس ، در جمله دوم دعای موضوع بحث امروز، به پیشگاه الهی عرض می كند:

وجللنی رضاك .

بار الها! كلیّه اندیشه ها و افكارم را از درون و همه گفتار و رفتارم را از برون و خلاصه ، تمام وجودم را در پوشش كامل رضا و خشنودی خودت قرار ده .

آمیختن خوب و بد 

اگر كسی با حضور مردم لب فرو می بندد و حرف نمی زند تا زبانش به گناه آلوده نشود و برخلاف رضای خداوند سخنی نگوید، اما همان موقعی كه ساكت است فكر گناه در سر می پرورد و به تعدّی و تجاوز به حقوق این و آن می اندیشد، اگر كسی دستی به ترازو دارد تا به مردم كم ندهد و حق دگران را تضییع ننماید، اما همان موقع به غیبت مسلمان گوش فرا داده و سخنان غیرمشروع را استماع می نماید، این قبیل افراد در مقام عمل ، خوب و بد را به هم آمیخته اند و خشنودی و خشم خداوند درباره آنان نسبی است . اما ائمّه معصومین علیه السلام و همچنین اولیای بزرگ الهی ، طالب رضای مطلق او هستند و در جمیع شئون زندگی ، حتی در امور بسیار عادی ، خشنودی و رضای خداوند را رعایت می نمایند.

حدیث آموزنده ای از امام سجاد(ع ) 

روی انه لما حمل علی بن الحسین علیهما السلام الی یزید هم بضرب عنقه . فوقفه بین یدیه و هو یكلمه لیستنطثه بكلمة یوجب بها قتله و علی علیه السلام یجیبه حیثما یكلمه و فی یده سبحه صغیرة یدیرها باصابعه و هو یتكلم . فقال له یزید لع : انا اكلمك وانت تجیبنی و تدیر اصابعك بسبحة فی یدك فكیف یجوز ذلك ؟ فقال حدثنی ابی عن جدی صلی اللّه علیه و آله انه كان اذا صلی الغداة و انفتل لایكلم حتی یاءخذ سبحة بین یدیه فیقول : اللهم انی اصبحت اسبحك و احمدك و اهلك واكبرك وامجدك بعدد ما ادیر به سبحتی و یاءخذ السبحه فی یده و یدیرها و هو یتكلم بما یرید من غیر ان یتكلم بالتسبیح وكر ان ذلك محتسب له ، فعلت هذا اقتداء بجدی . فقال له یزید مرة بعد اخری : لست اكلم احدا منكم الا و یجیبنی بما یفوز به . (224)

در روایت است كه وقتی حضرت زین العابدین (ع ) نزد یزید برده شد، تصمیم به قتل آن حضرت گرفت . او را به حضور طلبید و مقابل خود نگاه داشت تا با حضرت سخن بگوید، شاید بین كلماتش به چیزی برخورد نماید كه مستمسك قتلش شود. امام (ع ) به سؤ الات او پاسخ داد و همان موقع تسبیح كوچكی در دست داشت كه با انگشتان خود می گرداند. یزید گفت : من با شما سخن می گویم ، به من جواب می دهید و در همان حال با انگشتانت تسبیح را می گردانی ، این چیست ؟ امام (ع ) فرمود: پدرم از جدّم رسول اكرم (ص ) حدیث نمود كه وقتی نماز صبح را می خواند و فراغت می یافت ، بدون اینكه با كسی سخنی بگوید، تسبیحی را كه مقابلش بود برمی داشت و می گفت : بار الها! صبح كردم ترا تسبیح می گویم ، حمد می نمایم ، به كلمه توحید یادت می كنم ، تكبیرت می گویم ، و تمجیدت می نمایم به عدد دانه های تسبیحی كه می گردانم . سپس تسبیح را به دست می گرفت بدون اینكه تسبیح باری تعالی را بگوید و می فرمود: این گرداندن تسبیح ، ذكر خدا محسوب می شود، و من این كار را به پیروی از جدّم رسول اكرم (ص ) انجام می دهم . یزید چند بار گفت : من با هیچ یك از شماها سخن نگفتم ، مگر آنكه به من پاسخی پیروزمندانه دادید.

قوای بدن را طبق رضای الهی و اوامر حكیمانه اش به كار بستن ، حاوی ثمرات و فواید بسیار از نظر فردی و اجتماعی است .

كسی كه حركات و سكناتش بر وفق رضای باری تعالی انجام می شود، گناه نمی كند و دامنش به پلیدی معصیت آلوده نمی گردد. چنین انسانی از عذاب الهی در امان است و از رحمت واسعه او برخوردار.

عن علی علیه السلام قال : امره قضاء و حكمة و رضاه امان و رحمة . (225)

علی (ع ) فرموده : امر پروردگار جهان ، فرمان است و حكمت و رضای خداوند توانا، امان است و رحمت .

حفظ مصالح اجتماعی 

حفظ مصالح اجتماعی با رعایت موازین دینی یكی از شاخه های شجره طیّبه رضای الهی در اعمال قوای برونی و ردونی بدن است و این مطلب در خلال روایات زیادی خاطر نشان گردیده است . پس اگر كسی بخواهد گفتار و رفتارش بر اساس رضای الهی انجام شود، نمی تواند از كنار مصالح و مفاسد اجتماع بی تفاوت بگذرد و آنها را نادیده انگارد. بر همین اساس امام زین العابدین علیه السلام با حضور یزید به خطیب گناهكار و دروغگوی او بشدت اعتراض نمود و سخنان ظالمانه اش را سخت مورد نكوهش قرار داد.

معامله رضای مخلوق به سخط خالق 

ودعا یزید لعنه اللّه بالخاطب وامره ان یصعد المنبر ویذم الحسین واباه صلوات اللّه علیهما. فصعد وبالغ فی ذم امیرالمؤ منین و الحسین الشهید و المدح لمعاویة و یزید. فصاح زین العابدین (ع ) ویلك اشتریت مرضات المخلوق بسخط الخالق . (226)

یزید دستور داد خطیب او منبر برود. از حضرت حسین (ع ) و پدرش مذمّت كند. منبر رفت و به امام امیرالمؤ منین (ع ) و حضرت حسین شهید(ع ) بدگویی زیاد كرد و معاویه و یزید را مورد تمجید بسیار قرار داد. در این موقع امام سجاد علیه السلام به صدای بلند خطیب را مخاطب ساخت و فرمود: وای بر تو! رضای مخلوق را به غضب خالق خریداری كردی .

ادای وظیفه از درون و برون 

خلاصه ، اولین قسمتی كه باید زیر پوشش رضای الهی قرار گیرد و دعای امام سجّاد (ع ) شامل آن می شود، جوارح و قوای بدن انسان است كه با اراده و اختیار آدمی انجام وظیفه می نماید، باید فعالیت آنها بر وفق رضای الهی باشد و در مسیر خشنودی باری تعالی به كار افتد و این همان است كه علی (ع ) در دعای كمیل به پیشگاه الهی عرض می كند:

یا رب ! قوّ علی خدمتك جوارحی و اشدد علی العزیمة جوانحی . (227)

بار الها! جوارحم را در خدمت خودت نیرومند كن و تصمیم را در ادای وظیفه بندگی محكم نما.

رضا به قضای حق 

دومین قسمتی كه باید زیر پوشش رضای باری تعالی قرار گیرد و دعای امام سجاد(ع ) شامل آن می شود، راضی بودن به قضای الهی و مقدّرات باری تعالی است . خداوند انسانها را متفاوت آفریده و حظّ و نصیب آنان را نیز متفاوت قرار داده است . اختلاف مردم در مراتب عقل و هوش ، درك و فهم ، حافظه یادگیری و یادآوری ، تفاوت در چهره و اندام ، آهنگ و صدا، حظّ و نصیب ، رزق و روزی ، و دیگر اموری از این قبیل ، همه بر اساس مصلحتهای حكیمانه و اداره امور جوامع بشری است .

عن محمد بن علی الرضا عن آبائه علیهم السلام قال : قال امیرالمؤ منین علیه السلام : لایزال الناس بخیر ما تفاوتوا و اذا استووا هلكوا. (228)

حضرت عبدالعظیم الحسنی از امام جواد(ع ) روایت نمود از پدرانش كه علی (ع ) فرموده : مردم پیوسته در خیر و صلاح به سر می برند، مادام كه با هم تفائت دارند و اگر متساوی شوند، هلاك خواهند شد.

انسانها و تفاوتهای حكیمانه 

با تفاوت در چهره و قیافه ، زن شوهر را و شوهر زن را می شناسد، پدر و مادر فرزندان را و فرزندان والدین را، دائن مدیون را و مدیون دائن را، فروشنده خریدار را و خریدار فروشنده را تشخیص می دهند، و اگر این تفاوت نمی بود و اشخاص با نگاه به یكدیگر شناخته نمی شدند، قطعا نظام جامعه دچار اختلالی عظیم و اختلافی شدید می گردید و مفاسدی بزرگ و غیر قابل جبران به بار می آمد. این مشكل در موارد دوقلوهای یك سلولی مشاهده شده و گاه مادر در تمیز هر یك از فرزندان خود دچار اشتباه گردیده است . مملكت مهندس ساختمان ، پزشك جرّاح ، مهندس كشاورزی و دامپزشك و دیگر افراد تحصیلكرده از این قبیل در رشته های مختلف علنی لازم دارد، ولی دستور علمی مهندس ساختمان را بنّا و كارگر ساختمان اجرا می كند، دستور جرّاح و رسیدگی به حال بیمار را پرستار اجرا می كند، دستور مهندس كشاورزی و دامپزشك را كشاورز و دامدار اجرا می كند. اگر بنا بود همه مردم در عقل و استعداد مانند بوعلی سینا می بودند و همه در دانشگاهها شركت می كردند و به مدارج عالی علمی دست می یافتند، مملكت مملوّ از مهندس و پزشك بود و كسی حاضر نمی شد كشاورزی و دامداری نماید یا پرستار بیمارستان شود یا كارگر ساختمان گردد، و در نتیجه ، جامعه فلج می شد. تفاوت ساختمان درونی و برونی مردم یك ضرورت اجتناب ناپذیر است كه به قضای حكیمانه باری تعالی برقرار گردیده و خشنودی و خشم مردم در وضع طبیعی خودشان كمترین اثری در نظام آفرینش نمی گذارد. با توجه به تفاوتهایی كه در استعدادها و نیروی فهم و درك انسانها وجود دارد و طبعا ارزش كار و مقدار درآمدشان متفاوت خواهد بود، اگر ظلم و ستم در جامعه نباشد و جهانخواران زورگو مردم ضعیف را به استثمار نكشند، هر فردی كار می كند و به قدر استعداد خود روزی به دست می آورد و ارتزاق می نماید و مصائب زندگی افراد عاجز و معلول و از كار افتاده به عهده بیت المال مسلمین است . بنابراین ، هر كس معرفتش به ذات اقدس الهی بیشتر و علم و آگاهیش به نظام آفرینش فزونتر باشد، رضا و تسلیمش در مقابل قضای حكیمانه الهی فزونتر است .

معرفت بیشتر و رضای فزونتر 

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : ان اعلم الناس باللّه ارضاهم بقضاء اللّه تعالی عزوجل . (229)

امام صادق (ع ) فرموده است : عالمترین مردم به خداوند، راضی ترین آنان به قضای باری تعالی است .

كسانی كه از نظر معنوی مدارج عالی كمال را پیموده و به ایمان واقعی دست یافته اند، در تمام جزر و مدّهای زندگی و رویدادهای مطلوب و نامطلوب ایام عمر به قضای الهی راضی و به مقدرات ذات اقدسش تسلیم اند و هرگز جمله ای نمی گویند كه از آن استشمام عدم رضایت شود. رسول گرامی اسلامی (ص ) این گروه را بسیار محترم شمرده و آنان را مؤ منین واقعی خوانده است .

مؤ منین واقعی 

عن النبی صلی اللّه علیه و آله : ساءن طائفة من اصحابه ما انتم ؟ فقالوا مؤ منون . فقال ما علامة ایمانكم ؟ فقالوا: نصبر علی البلاء و نشكر عند الرخاء و نرصی بمواقع القضاء. فقال : مؤ منون و ربّ الكعبة . (230)

رسول اكرم صلی الله علیه و آله از گروهی از اصحاب خود سؤ ال نمود: شما كیستید؟ پاسخ دادند كه جمعی هستیم مؤ من به خداوند. فرمود: علامت ایمان شما چیست ؟ گفتند: در مصیبت و بلا صبر می كنیم ، در رفاه و گشایش شكر می نماییم ، و در مواقع قضای الهی راضی هستیم . حضرت فرمود: به خداوند كعبه قَسم ، اینان افراد با ایمان اند.

نتیجه آنكه امام سجاد(ع ) در جمله دوم دعای موضوع بحث امروز، به پیشگاه خداوند عرض می كند:

وجللنی رضاك .

بار الها! تمام وجود مرا با جامه رضا و خشنودیت بپوشان .

به شرحی كه توضیح داده شد، شجره طیّبه رضای الهی دو شاخه بزرگ دارد: یكی آنكه انسان با ایمان ، همواره مراقبت كند تمام جوارح و قوای بدنش كه با اراده و اختیار او انجام وظیفه می نماید بی قید و شرط در اختیار اوامر الهی باشد و طبق رضای باری تعالی آنها را به كار بندد. دوم آنكه به مقدّرات باری تعالی راضی و خشنود باشد، هر چند مقدّرات او بر وفق خواسته و میل او نباشد، و دعای حضرت زین العابدین علیه السلام شامل هر دو قسمت است و پیروان واقعی آن حضرت باید در مقام دعا آنچنان باشند و در مقام عمل اینچنین .